غم

شب گرمی است.ومن افسرده .

را ه دوری است.وپای خسته. 

تیرگی هستوچراغی مرده. 

می کنم.تنها.از جاده عبور: 

دور ماندندزمن ادم ها. 

سایه ای از سر دیوار گذشت. 

    غمی افزود مرا بر غم ها. 

فکر تاریکی واین ویرانی 

بی خبر امد تا با دل من 

قصه ها ساز کند پنهانی 

نیست رنگی که بگوید با من 

اندکی صبر.سحر نزدیک است 

هر دم این بانگ برارم از دل 

وای این شب چقدر تاریک است! 

 خنده ای کو که به دل انگیزم؟ 

قطره ایکو که به باران ریزم؟ 

صخره ای کو که بدان اویزم؟ 

مثل این است که شب نمناک است. 

غم من لیک غمی غمناک است.............. 

اول از همه اعتراف می کنم مطالبم قاطی پاتیه چون امروز دلم خیلی گرفته وخیلی خیلی خستم 

امروزو اصلا دوست نداشتم اصلا فکر نمی کردم این طوری تموم شه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

۲ تا امتحان خیلی سخت توی ۱روز طوری که ۵:۳۰ تو جلسه امتحان بودم 

اما میدونم دلیلش این نیست............................. 

درست حدس زدی دلیلش شعرای قبلیمه 

دلم خیلی گرفتهدلم می خواد ببارم 

می دونی من از زندگیم خسته نیستم اززززززززز کارای خودم ازاینکه چرا توی این دنیای به  

این بزرگی اونو انتخاب کردم...........چرا باید من اونو انتخاب می کردم ............... 

این همه ادم منو انتخاب کردن اما چرا من ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟چرا دلم پیشش گیر کرد اخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

 دلم از این می سوزه که موقع امتحانا خودمو به اب و اتیش میزنم که چی!!!!!!!!!!!!! 

که اون غیبتایی رو که سر کلاسام نمی رفتم چرا چون این همه راه برم تا اونو ببینم 

از زندگیم از درسم از کلاسام از خودم از همه چی مایه  گذاشتم ...................................... 

می دونی بضی وقتا از خودم می پرسم ۱۹ ماه از زندگی قشنگت از دستت رفت در عوض چی  

بدست اوردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟از جواب دادن به این سوال خجالت می کشم اخه می دونم هیچی  

بدست نیووردم و حالا هم نتونستم فراموشش کنم 

من خیلی خیلی دوسش دارم ................بضی وقتا به خدا می گم می شه حداقل اون دنیا بهم  

بدیش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نمی دونم با ید چی کار کنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!